عشق مثل آبه، می تونی تو دستات قایمش کنی ولی یه روز دستاتو باز می کنی می بینی همش چکیده بی اینکه بفهمی دستت پر ازخاطرست.  

               

عشق....

عشق فراموش کردن نیست بلکه بخشیدن است


عشق گوش کردن نیست بلکه درک کردن است


عشق دیدن نیست بلکه احساس کردن است


عشق جا زدن و کنار کشیدن نیست بلکه صبر کردن و ادامه دادن است

شعری از قیصر امین پور

پیش از این فکر میکردم خدا.......................................................

ادامه مطلب ...

پیر خرد یک نفس آسوده بود

کودک دل رفت و دو زانو نشست

مست مست

ـ گفت: تو را فرصت تعلیم هست؟

ـ گفت: هست

ـ گفت:که ای خسته ترین رهنورد ، سوخته و ساخته ی گرم و سرد ، بر رخت از گردش ایام گرد ، چیست برازنده ی والای مرد؟

- گفت:درد

ـ گفت: که چیست ای همه دانندگی ، راست ترین راستی زندگی؟

پیر که اسرار خرد خوانده بود ، سخت در اندیشه فرو مانده بود

ناگه از شاخه ای افتاد برگ

- گفت:مرگ

می خواهم...

            

 

 می خواهم احساس باشم، روح ادراکها.

  می خواهم دل باشم، مرز انسان.

 می خواهم نگاه باشم، پیامبر دلها.

 می خواهم عشق باشم، فروغ نگاهها.

 می خواهم وفا باشم، بهار عشقها.

 می خواهم امید باشم، راز وفاها.

 می خواهم اشک باشم، افسون امیدها.

 می خواهم شعر  باشم، اشک سخنها.

 می خواهم غزل باشم، سخن اشکها.

 می خواهم حماسه باشم، معبد دلاوریهای پروا نشناخته.

 می خواهم راز باشم، تنها چیزی که جای می خواهد.

 می خواهم فلسفه باشم، مهیب ترین سربندیی که اندیشمندان برای خود به وجود آورده اند.

 می خواهم پند باشم، مظلوم ترین دوست هر کس.

 می خواهم سوز و آه باشم،  می خواهم نغمه  باشم، خروش باشم، شبگیر و سپیده باشم، باران و ژاله  باشم و سرانجام یک سیل باشم که به هر چیز رسم، ارج هستیش را به گوشش بخوانم.