می خواهم احساس باشم، روح ادراکها.
می خواهم دل باشم، مرز انسان.
می خواهم نگاه باشم، پیامبر دلها.
می خواهم عشق باشم، فروغ نگاهها.
می خواهم وفا باشم، بهار عشقها.
می خواهم امید باشم، راز وفاها.
می خواهم اشک باشم، افسون امیدها.
می خواهم شعر باشم، اشک سخنها.
می خواهم غزل باشم، سخن اشکها.
می خواهم حماسه باشم، معبد دلاوریهای پروا نشناخته.
می خواهم راز باشم، تنها چیزی که جای می خواهد.
می خواهم فلسفه باشم، مهیب ترین سربندیی که اندیشمندان برای خود به وجود آورده اند.
می خواهم پند باشم، مظلوم ترین دوست هر کس.
می خواهم سوز و آه باشم، می خواهم نغمه باشم، خروش باشم، شبگیر و سپیده باشم، باران و ژاله باشم و سرانجام یک سیل باشم که به هر چیز رسم، ارج هستیش را به گوشش بخوانم.
life is like a piano.white keys are happiness and black keys are sadly
when press this black and white keys. its life music.
خوشبختی درونی است نه بیرونی.از این روبه آنچه هستیم بستگی دارد نه آنچه داریم.
آن که اجازه می دهد فرصت خدمت به دیگران از دست برود یکی از با ارزش ترین تجاربی را که زندگی به او اهدا کرده از دست می دهد.
اینجا آسمان ابریست
آنجا را نمیدانم
اینجا شده پاییز
آنجا را نمیدانم
اینجا فقط رنگ است
آنجا را نمیدانم
اینجا دلی تنگ است
آنجا را نمیدانم